شبکه چهار - 13 مرداد 1402

مجازی‌سازی "حقیقت" و حقیقت‌ سازی از "مجاز" (رسانه و قرآن‌سوزی)

نشست (قرآن سوزان، منطق ستیزان، اخلاق گریزان) _ روز خبرنگار _ ۱۳۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بخش مهمی از آمریت غرب در ساحت فرهنگی، دارد از طریق نظام رسانه‌ای شکل می‌گیرد و شکل گرفته است و این کارکرد مجازی‌سازی حقیقت و حقیقت‌سازی از مجاز و حتی از دروغ و جابجا کردن راست و دروغ با هم، و این که یک کسانی دارند به جای جهان اسلام و حتی اسلام دارند در رسانه‌ها حرف می‌زنند. در همین فضای مجازی دارند به اسم اسلام و به جای اسلام حرف می‌زنند. دشمن اسلام دارد اسلام را در فضای مجازی و در سطح رسانه و در سینما تعریف می‌کند! خیلی بد است که دشمن شما، شما را به دنیا معرفی کند شما باید خودتان، خودتان را درست معرفی کنید نباید بگذارید او شما را به دنیا آن‌طور که دلش می‌خواهد معرفی کند. چه کسانی الان دارند به جای اسلام و به جای جهان اسلام و متفکران اسلام و هنرمندان اسلامی به اسم گفتمان اسلام و گفتمان حقیقت، تولید گفتمان اسلامی می‌کنند؟ چه کسانی دارند این کار را می‌کنند؟ خب یک اسلام رسانه‌ای ساختند که این در واقع بیش از آن که به اسلام داشته باشد صورتی است از گفتمان آمریت سرمایه‌داری غرب و جهان صهیونیستی آمریکایی و نظریه سیاسی و فرهنگی هم در کنار آن می‌سازند از مباحث مختلفی هم در حوزه هنر تا معرفت‌شناسی استفاده می‌کنند و پروژه خودشان را پیش می‌برند و از این طرف متأسفانه ما در خیلی از عرصه‌ها بیننده هستیم. یک زمانی در حوزه شرق‌شناسی تقابل‌هایی در عرصه سیاست و فرهنگ و اقتصاد تعریف می‌شد مثل تقابل غرب – شرق؛ تقابل توسعه یافته – توسعه نیافته؛ تقابل جهان اول – جهان سوم؛ شمال و جنوب و این حرف‌ها. این‌ها آن تقابل‌های کلاسیکی بود که تا قبل از این جریان انقلاب اسلامی این‌ها در جامعه‌شناسی و اقتصاد و علوم سیاسی و رسانه از آن بحث می‌کردند. کم‌کم به سمت این دوقطبی رفتند. منازعه فرهنگی اسلام و غرب، بعد اسلام را هم تعریف کردند غرب را هم تعریف کردند اسلام عبارت است از ایدئولوژی بنیادگرایانه، غرب هم عبارت است از فرهنگ دموکراسی. این‌ها لقب‌هایی است که روی آن گذاشتند حالا هرچقدر طرف ضد دموکراتیک هم دارد عمل می‌کند تمام دموکراسی‌های جهان اسلام را آن‌ها به خاک و خون کشیدند هرجا رأی‌گیری می‌شود این‌ها می‌آیند با آن مبارزه می‌کنند و مورد حمایت‌ترین رژیم‌های این‌ها کشورهایی هستند که ابتدایی‌ترین دموکراسی‌ها هم در آن‌ها نیست مثلاً رژیم عربستان یا امارات است، قطر است، اردن است،‌ مصر است که از وقتی که این کشورها به چنگ غرب افتادند یک انتخابات درستی نداشتند. مثل ایران زمان شاه. ایران زمان شاه صددرصد در مشت آمریکا و انگلیس و اسرائیل بوده، آمریکایی محض بوده است کجا دموکراسی بوده؟ یک رژیم دیکتاتوری سلطنتی وحشی، یک قطره شبه‌دموکراسی هم اجرا نکرده، این‌ها جایی که نوکر آن‌ها هستند اسمی از دموکراسی نمی‌برند جایی که واقعاً مردم به صحنه می‌آیند رأی می‌دهند یعنی ایران، الجزایر که همان اول سرکوب کردند بعد از انقلاب ما در الجزایر انتخابات شد و اسلام‌گراها رأی آوردند سریع کودتا کردند و ظرف چند سال چند صدهزار آدم کشته شد سرکوب‌شان کردند. همین دموکراسی در غزه، خب مگر این دموکراسی نیست؟ در عراق، مگر این دموکراسی نیست خب مردم رأی دادند که این‌ها سر کار آمدند چرا این‌قدر جنگ و ترور و بمب‌گذاری راه می‌اندازید؟ در سوریه همان 4- 5تا کشوری که اتفاقاً مردمی‌تر است و موضع بنابراین ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی دارد همین‌ها دشمنان درجه یک آن‌ها هستند. رژیم‌هایی که هیچ دموکراسی‌ای در آن‌ها نیست آن‌ها متحدین و نوکران درجه یک‌شان هستند در عین حال با وقاحت می‌گویند دعوای اسلام و غرب، دعوای گفتمان دموکراسی با گفتمان بنیادگرایی است! ببینید رسانه این‌طوری جای ظالم و مظلوم و جلاد و شهید را عوض می‌کند. و خب یک عده‌ای در دنیا باور کردند. البته این راهپیمایی که شما می‌بینید در تمام کشورهای جهان راه افتاده است نشان می‌دهد آن چتر امپریالیزم رسانه‌ای سوراخ شده و ترک برداشته و در خیلی از کشورها جواب نمی‌دهد. حتی در بعضی از ایالات آمریکا جمعیت‌های 200- 300 هزار نفری آمدند اعتراض کردند در حالی که در میشیگان و در جاهای مختلف، بطور مطلق رسانه دست صهیونیست‌هاست. این نشان می‌دهد که این سوراخ‌های رسانه‌ای ایجاد شده است اتفاقاً یک جاهایی این فضاهای مجازی و اینترنت دارد علیه خودشان عمل می‌کند. اگر از این طرف تولید کرد می‌شود در این دیکتاتوری رسانه‌ای شکاف ایجاد کرد حالا فرصت بشود عرض می‌کنم خودشان می‌گویند در اثر پیشرفت همین تکنولوژی دارد یک سینمای آلترناتیو و یک سینمای آلترناتیو دارد ایجاد می‌شود که حتی کشورهایی که قبلاً کاملاً در مشت ما بودند امروز گروه‌های آموزش دیده جوان می‌توانند کاملاً علیه ما پاتک بزنند و موفق هم بشوند. همین توئیتر و فیس‌بوک، وقتی که در انگلستان مردم هر روز صدها هزار به خیابان آمدند خود دولت انگلیس چرا همه این‌ها را بست؟ آمریکا در آن لحظاتی که 99درصد شورش علیه 1 درصد بود چرا تمام شبکه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی را همه را بست و سانسور کرد؟ مگر این‌ها نمی‌گفتند آزادی مطلق رسانه؟ چون دیدند این‌ها علیه خودشان هم دارد به کار می‌آید. همان دیکتاتوری و سانسوری که در عرصه سینما اجرا شد که شما امروز در هالیوود نمی‌توانید فیلمی علیه اسرائیل بسازید امکان ندارد. اگر ظاهرش هم باشد تهش باید به نفع اسرائیل باشد. امروز در کل رسانه‌های اروپا و آمریکا یک کلمه راجع به هولوکاست حتی سؤال نمی‌توانید طرح کنید اما به خدا، عیسی، مسیح، قرآن، به همه پیامبران فحش بده عیبی ندارد! خودش فیلم می‌سازد حضرت مسیح(ع) را مسخره می‌کند! خودش فیلم می سازد و حضرت مریم(س) را متهم جنسی می‌کند. خودشان فیلم می‌سازند حضرت عیسی را مسخره می‌کنند! رمان آن چاپ می‌شود. علیه دین و مذهب هرچه می‌خواهی بگواین‌جا آزادی بیان است! ولی علیه صهیونیزم و اسرائیل نه حق داری بگویی و نه به عنوان یک دانشمند سؤال کنی و نه حتی فیلمی بسازی. خب این شکاف رسانه‌ای، این سقف دارد کم‌کم شکاف برمی‌دارد اگر ما قوی و قوی‌تر کار کنیم.

یک دعوای تمام عیار، نه فقط سیاسی – اقتصادی، که در این 7-8- 10 سال نظامی هم شد بلکه یک دعوای بسیار بنیادین ایدئولوژیک در جریان است و توجیه‌سازی و از طریق کار رسانه‌ای توجیه می‌کنند جنایت‌های جنگی که بعداً انجام می‌دهند تا حدی که اگر یک وقت دیدند اوضاع خیت است بمب اتم هم بزنند. من یک وقتی دانشگاه توکیو رفته بودم که الآن سالگرد هیروشیماست.ضمن این که برای اولین بار دیروز دیدم که اخبار گفت جمعیت چندصدهزار نفری در ژاپن برای بزرگداشت هیروشیما آمدند در صورتی که هیچ وقت چنین جمعیتی برای سالگشت هیروشیما نمی‌آمد. خود این هم معنی‌دار است. یک اتفاقاتی دارد کم‌کم آن‌جا می‌افتد. ولی وقتی آمریکایی‌ها کم‌کم بر ژاپن مسلط شدند می‌دانید که آلمان و ژاپن مستعمره آمریکا هستند یعنی قانون اساسی آن‌ها را بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا نوشت و این‌ها ارتش مستقل ندارند فرمانده‌شان ارتش آمریکاست یعنی نه استقلال سیاسی دارند و نه نظامی و نه حتی اقتصادی. این‌ها کلاً باید جزو پروژه آمریکا باید عمل کنند پایگاه‌های آمریکایی هنوز هست با ده‌ها هزار سربازان آمریکایی الآن هم در آلمان هست و هم در ژاپن هست چنانچه که در ایتالیا هم هست. بعد از این که این‌ها در ژاپن مسلط شدند اولین کار شروع کردند متمرکز و قوی اول با خشونت و بعد کم‌کم با پیچیدگی‌های هنری نسل جدید ژاپن و بچه‌هایی که بعد از جنگ بین‌الملل دوم به دنیا آمدند در کودکستان‌ها با فیلم با کارتون این‌ها را طوری تربیت کردند که همه تقریباً این‌طوری نتیجه بگیرند که در جنگ جهانی دوم صددرصد حق با آمریکا بوده است. آن چیزی که آدم صددرصد احساس تأسف می‌کند این است که این‌ها برای هیروشیما هرسال یک یادمانی می‌گیرند چند ده نفر، چند صد نفر اظهار تأسف هم نمی‌کنند کاش اظهار تأسف می‌کردند بلکه اظهار همدردی و بزرگداشت قربانیان هیروشیما می‌کنند ولی در هیچ جلسه‌ای حق ندارند و نداشتند بگویند که این بمب را چه کسی انداخته است! این خیلی چیز عجیبی است. گفتم آقاجان یک سؤال شفاف از شما می‌پرسم جواب بده این بمب را چه کسی بالای سر شماها انداخت که صدها هزار نفرتان سوختید و نابود شدید و از بین رفتید. بعد از این که ژاپن تسلیم شده بود چرا آمدند این بمب را انداختند؟ می‌دانید بمب دوم را آمده بود یک جای دیگر بیندازد دیده بود هوا ابری است برگشته بود توی راه گفته بود آن‌جا ابری است این‌جا می‌اندازیم انداخت در شهر دیگر ناکازاکی! اصلاً قرار نبود آن‌جا بیندازد. گفتم چرا نمی‌گویید آمریکا این کار را کرده؟ سکوت کرد. می‌ترسیدند. این‌قدر این پدرسوخته‌ها روی این‌ها کار کردند و سلطه دارند که فکر می‌کنند الآن هرکسی علیه منافع آمریکا بگوید گوش او را می‌گیرند و اردنگی از دانشگاه بیرون می‌اندازند زندگی‌اش نابود می‌شود و او را بازداشت می‌کنند. از این شرم‌آورتر این بود که وقتی من صریح پرسیدم که به نظر شما چرا آمریکا روی سر شماها بمب اتم انداخت و نسل قبل از شما را، زندگی چند میلیون آدم را نابود کردند یا کشتند یا سلامت‌شان را گرفتند و هنوز هم کارهایشان ادامه دارد و این تنها کشوری در دنیا هست که این جنایت جنگی را کرده و بمب اتم را انداخته، هیچ کشور دیگری از بمب اتم استفاده نکرده که حالا این‌ها شدند رئیس پلیس بمب اتم! رئیس دزدها خودش رئیس پلیس شده است. باید محاکمه بشوند. هر کاری کردم آن دانشجو جلوی بقیه می‌ترسید و پشت میکروفن گفت بله کار آمریکا که حتماً از اول مجبور بوده! این‌طوری حرف زد. گفت حتماً لازم بوده یا مجبور بوده که این کار را بکند. به او گفتم از بمب اتم می‌دانی بدتر چیست؟ گفت چیست؟ گفتم این که بمب اتم روی سرت بزنند و تو هم این‌جا بیایی تشکر کنی! تو با این حرف خودت گفتی که بمب اتم حق ما بوده! معنی حرف تو این بود. این از بمب اتم بدتر است. این یک بمب اتمی است که روی روح شما ریختند و روح شما را دچار حقارت و یأس و ناامیدی کردند. تو یک دانشجوی دکتری که چهار سال دیگر می‌خواهی دانشجوی یک دانشگاه بشودی جرأت نداری که آمریکا را محکوم کنی. امروز که در دنیا همه دارند به آمریکا فحش می‌دهند تو هنوز هم می‌ترسی؟ این صحنه‌ای بود که ما خودمان دیدیم. این محصول همین کارهای رسانه‌ای و سینمایی و آموزش و پرورش در مدرسه‌هایشان بود. نسل بعد از جنگ را از کوچکی این‌طور بار آوردند که پدران شما آشغال بودند آمریکا خوب کاری کرد بمب زد لازم بوده بزند! برای صلح جهانی باید می‌زده و الان شما از این به بعد فلان! خب این حالت، به شکل‌های مختلف همچنان الان ادامه دارد و هوشیاری حرامزاده‌وارشان این است که مدعی بی‌طرفی، آزادی رسانه و عینی نگاه کردن و علمی نگاه کردن که گزارش‌های علمی و منصفانه ما داریم که عین واقعیت را می‌گوییم. هنرش این است که ایدئولوژیک گزینش می‌کند، القاء می‌کند ولی به دیگران ادعا می‌کند ما بی‌طرف و رسانه منصف هستیم ما ایدئولوژیک نیستیم شما ایدئولوژیک هستید بعد تصویرها و صحنه‌های خاصی را انتخاب می‌کنند و آن‌ها را مدام نشان می‌دهند. مثلاً الآن موشک‌هایی که از غزه به اسرائیل می‌آید نشان می‌دهد هزار برابر بمب‌هایی که آن‌ها روی سر غزه می‌زنند نشان نمی‌دهد. تصویری را انتخاب کن که کدام تصویر از کجای قضیه و چه تفسیری کنار آن بگذار که همه بگویند این‌طوری کردند!

حالا یک نکته‌ای به شما بگویم که فکر نکنید این نوع نگاه تازه است، از دوران قرون وسطی در غرب، صلیبی‌ها با اسلام و قرآن همین‌طور معامله کردند تا الآن که این‌ها صلیبی به موشک نیستند سکولار و بی‌دین هستند. فقط برای دنیایشان دنیا را غارت می‌کنند. من یک نمونه به شما عرض کنم که چطور از دوران قرون وسطا که اسلام متولد شد و این‌ها احساس کردند که هم از نظر علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و هم نظامی کلیسای قرون وسطا در خطر است شروع کردند چه تصویری از قرآن و اسلام ساختند؟! در اولین گزارش‌هایی که از اسلام در اروپا در غرب منتشر شده، اولین ترجمه‌ای که از قرآن وارد شد و آن را رد کردند وقتی که ترجمه شد پاپ گفت فوری جمعش کنید این کتاب با این ترجمه اگر دست مردم ما بیفتید، مردم ما ظرف 20 سال نشده کلیساها را ترک خواهند کرد. همین که قرآن را بخوانند. ممنوع کرد. می‌دانید اولین ترجمه قرآن که رفت پاپ رسماً اعلام کرد که از بین ببرید. 10- 15 نسخه بود همه را سوزاند گفت هیچ کس حق ندارد این‌ها را در جایی پخش کند. بعد خود این‌ها با کمک بعضی از این‌ها در آندلس شروع کردند قرآن را به صورت غلط و گزینشی و ناقص و غلط و بد ترجمه کردن. آن را در اروپا آوردند. می‌خواهم بگویم از اول این کار رسانه‌ای و جنگ رسانه‌ای به این شکل که عین واقعیت را شفاف بگو اگر واقعاً دموکرات یا هرچه هستی بگو بگذار مخاطب راحت تصمیم بگیرد او انتخاب کند از اول یک تصویرسازی غلط. این از همان دوران قرون وسطا این کار انجام شده است. یک کتابی در قرن 19 در لندن منتشر شد سفرنامه‌ای برای "ریکولدو" بود. آن‌جا می‌گوید من وقتی که رفتم یک کتابی به اسم «مجادله ضد اسلام و قرآن» پیدا کردم که این کتاب در قرون وسطا نوشته شده بود یعنی 3- 4 قرن قبل. در این کتاب نویسنده در مقدمه می‌گوید که من نشان خواهم داد که – دقت کنید همین حرف‌هایی که الآن هم دارند می‌زنند – می‌گوید ما باید نشان دهیم که اسلام 1)‌ دینی دروغ است که حقیقت در آن تغییر شکل پیدا کرده 2) دین خشونت است. 3) دین شهوت است. 4) ضد عیسی مسیح است. این اتفاق‌ها دارد در قرن 14 و 15 میلادی می‌افتد. الآن درست در فیلم‌ها دارند چه کار می‌کنند؟ سایت‌های اینترنتی، فیلم، فضای مجازی، رسانه‌ها، از CNN، BBC، خبر، گزارش‌های تصویری از جهان اسلام، دقیقاً همین حرف‌ها را دارند می‌زنند. اولین رساله‌های عربی که در اسپانیا ترجمه شد و بعد ترجمه لاتین آن شد و آمد "پتروس تولیتولی" آن را به لاتین ترجمه کرده است اولین کتاب‌های ضد اسلامی که الان ترجمه آن‌ها مانده و در دسترس هست یک رساله‌ای است که ترجمه گزینشی غلط از آیات قرآن در آن هست. افکار عمومی در اروپا، جهان مسیحی را از طریق این‌ها اسلام و قرآن را به آن‌ها می‌گفت. خود این آدم می‌گوید من این را با اصل قرآن و با ترجمه‌های صحیح قرآن تطبیق دادم دیدم بیش از 60 درصد تغییر و تحریف قرآن است به اسم ترجمه قرآن. و این که کتاب در قرن 14- 15 میلادی آن موقع این را در اروپا بردند و گفتند اسلام این‌هاست! پیامبر اکرم(ص) را هر طوری دلش می‌خواهد معرفی می‌کند. به عنوان نمونه، تصویری که از پیامبر می‌دهد اولین بار مسیحیان اروپا را پیامبر را با این عنوان معرفی می‌کنند که او (یعنی پیامبر اکرم) بت صحرانوردان است و خدای کاذب است. خدای دروغگو در برابر خدای ما عیسی مسیح که خدای حقیقی است. فلانی (یعنی پیامبر اکرم) بتی است این در «تاریخ شارل» که اسقف توربین، از این اسقف‌های صلیبی غرب نوشته تحت عنوان «تاریخ صلیبی» برای فرانسوی‌ها در قرون وسطا نوشته است از قدیمی‌ترین آثاری است که خواسته بگوید اسلام و پیامبر کیست! به مردم در اروپا این‌ها را معرفی کند. ببینید تصویرسازی رسانه‌ای درست مثل همین کارهایی که الآن دارند با ابزار جدید می‌کنند. هیچ کدام حقیقتاً شخصیت پیامبر را معرفی نکردند. این حرفی که این‌جا می‌زند شما مقایسه کنید با این کاریکاتورهایی که برای پیامبر در دانمارک کشیدند چه چیزهایی بود؟ یکی تروریزم و خشونت بود! یکی هم شهوترانی بود اثر سکس جنسی در اسلام بود! و... دقیقاً یکی این بود که این‌ها ضد مسیح و دجال هستند! عین همین کارهایی که از قرون وسطا دارد می‌شود در این کتابی که عرض می‌کنم عیناً همین 3- 4تا را گفته است!‌ از دوران قرون وسطا صلیبی‌ها کلیسای قرون وسطا این‌طوری اسلام را به مردم در غرب معرفی کرد تا الان که دارند با فضای مجازی و رسانه‌های جدید و سینما و کاریکاتور و انیمیشن که اخیراً باز شنیدم یک انیمیشن علیه پیامبر اکرم(ص) ساختند باز همین کدها را دارند به این‌ها می‌گویند. یک دروغ را 500 سال بگو و تکرار کن! می‌خواهی صلیبی و کلیسا و پاپ باش، می‌خواهی جریان‌های سکولار لائیک صهیونیست و همجنس‌باز باش، یک حرف را باید بزنی. در این کتاب «تاریخ شارل بزرگ» برای آن اسقف صلیبی می‌گوید که مسلمانان مردمی هستند که بتی به نام محمد را می‌پرستند و این بت به دست شخص خودش ساخته شد و در زمان حیاتش به وسیله یک دسته اجنه و شیاطین با سحر و جادو نیرویی پیدا کرد که دیگر به هیچ وجه شکسته نمی‌شد! این بت، بزرگترین مشخصه‌اش دشمنی و کینه با مسیحیان است که هر مسیحی‌ای که جرأت نزدیک شدن به این بت یا به مسلمانان را به خود بدهد در معرض خطر مرگ قرار می‌گیرد و حتی دیده شده است که اگر پرندگان اتفاقاً از روی این بت عبور می‌کردند کَر می‌شدند! این جنگ رسانه‌ای است که 500 سال پیش در غرب دارد علیه پیامبر می‌شود. حالا اسمی که ضد بت‌ترین مذهب است. هیچ نوع بتی ندارد. خود مسیحی‌ها به یک معنا مجسمه مسیح و مریم را می‌گذارند عبادت می‌کنند! مگر بت‌پرست‌ها چه کار می‌کنند؟ آن‌ها هم با بت‌هایشان همین کار را می‌کنند. این‌ها می‌گفتند مسلمان‌ها بت‌پرستند و بت‌شان پیامبرشان است. نمی‌گفتند پیامبر می‌گفتند خدای کاذب در برابر عیسی مسیح، خدای واقعی. و حتی در جنگ‌های صلیبی قرون وسطا می‌گفتند ما داریم به جنگ وطنیون و به جنگ شیطان‌پرست‌ها و بت‌پرست‌ها می‌رویم و احترام بر پیامبر را حمل بر پرستش پیامبر می‌کردند همین کاری که الآن وهابی‌ها می‌گویند. این همان خط است. الآن وهابی‌ها احترام به مزار اهل بیت و پیامبر را می‌گویند شرک است. چرا شرک است؟ احترام را می‌گویند عبادت است فکر می‌کنند یعنی پرستش. این خط همان صهیونیستی صلیبی است که وهابی‌ها هم در جهان اسلام همین کار را کردند. چقدر مسجد سنی در همین عراق و سوریه خراب کردند و منفجر کردند به این عنوان که این مسجدها بتخانه است؟ دقیقاً کار صهیونیستی و نظام سرمایه‌داری و صلیبی و تکفیری، همه در یک خط و یک نوع زاویه و نگاه به پیامبر(ص) را ترویج کردند. اینقدر از این چیزها در کتاب‌های تاریخ برای مردم نوشتند که اول همه مردم در اروپا فکر می‌کردند که اسلام چیست؟ چطوری است که این‌ها حضرت مسیح را قبول دارند همه انبیاء را قبول دارند این‌ها می‌گویند اخلاق، می‌گویند آخرت، می‌گویند توحید، دنیایشان هم از ما خیلی بهتر است، اقتصاد و صنعت و تمدن و دانشگاه‌ها، کتابخانه‌های بزرگ، همه این‌ها در جهان اسلام هست اما کشورهای اروپایی حمام ندارد! داشت توجه‌شان جلب می‌شد که به این سمت بیایند این‌ها شروع کردند با این جنگ رسانه‌ای، همین کاری که تا الآن ادامه دارد. من این‌ها را می‌خوانم که ببینید چطور از قرون وسطا تا همین الآن یک حرف بازدوباره دارد زده می‌شود. "پدی‌لومان" در کتاب «تاریخ» خود می‌گوید یک مجسمه نقره طلایی از این شخص یعنی از پیامبر ساخته‌اند و مسلمانان آن را پناهگاه خود می‌دانند و هرگاه باران می‌بارد یا طوفان می‌آید یا جنگی می‌شود خود را به مجسمه طلایی محمد می‌رسانند یعنی می‌خواهد بگوید این‌ها بت‌پرست هستند.

خب بحث دموکراسی رسانه‌ای را جمع‌بندی کنم و عرضم را ختم کنم. این نکته را هم عنایت بکنید که یک نتیجه‌ای بگیریم. عرض کردیم ادعای دموکراسی رسانه‌ای یا رسانه دموکراتیک کردند و می‌کنند، رسانه‌ آزاد! جهان آزاد! تا همین الآن هم اگر دقت کنید می‌گویند جهان آزاد! زمان جنگ‌شان با کمونیست‌ها می‌گفتند آن‌جا دیوار آهنین است عمدتاً مراد یعنی انحصار رسانه‌ای. قطع ارتباطات. خودشان هم می‌گفتند این‌جا جهان آزاد است. الآن هم اگر دقت کرده باشید این چهار- پنج‌تا کشور سرمایه‌داری استعمارگر مسلح به بمب اتم دارای حق وتو، این‌ها خودشان 4- 5تا می‌گویند ما جامعه جهانی هستیم! این‌ها جامعه جهانی هستند هرکس حرف آن‌ها را قبول نکند یاغی است! یعنی الآن 120- 130 کشور غیر متعهد به نفع حقوق هسته‌ای ما رأی می‌دهند این‌ها جامعه جهانی نیستند ولی آن 5تا جامعه جهانی هستند. در واقع 2- 3تا هستند اصل آن هم آمریکاست. آمریکا جامعه جهانی شده، آن موقع هم این‌ها می‌گفتند جهان آزاد به لحاظ رسانه.

خب حالا ببینیم این ادعای دموکراسی رسانه‌ای، با این توضیحاتی که ما دادیم نهایتاً چه چیزی از آب درآمد؟ گفتند ما از طریق این رسانه، از سینما تا فضای مجازی، قدرت نفوذ در افکار و احساسات و جهان‌بینی مخاطب را تجربه کردیم و این قابلیت وجود دارد که واقعیت صددرصد واژگونه تفسیر و تعریف بشود و به چشم مخاطب بیاید. به طرز خطرناکی می‌شود مسائل را ساده‌سازی کرد. و از طریق نوع گزارشی که از واقعیت می‌دهید و نوع تفسیری که روی آن می‌گذارید می‌توانید بر روند رخدادها تأثیر بگذارید یعنی بگویید تا الآن این بوده و از این به بعد هم یک کاری کنید که بر اساس این تفسیر جهت یک ملت حتی تغییر کند! یعنی می‌توانید یک کاری بکنید با بمب اتم بزنید ملتی را نابود کنید و به بچه‌هایشان یاد بدهید که بیایند از تو تشکر کنند و بگویند حتماً لازم بوده که پدر و مادر ما را بسوزانند و خاکستر کنند! می‌شود این کار را کرد. این تجربه را این‌ها در این 50 سال – 100 سال کردند و اگر با این عقبه نگاه کنید از قرون وسطا تا الآن دارند که می‌شود یک کاری کرد که افکار عمومی در غرب و جهان مسیحی و سکولار با حقیقت اسلام هیچ وقت آشنا نشوند تا یک لحظاتی به لحاظ تاریخی پیش می‌آید که می‌توانند جلو بیایند و بشناسند، زیر میز بزن، اوضاع را بهم بریز، قاطی کن و چهارتا سروصدا کن، از این طرف تو بیا، از آن طرف دخالت کن، سروصدا و شلوغ کن و یک اسم دیگری روی آن بگذار که این مخاطب عادی که به عنوان یک شهروند اروپایی، آمریکایی، شرق آسیا، می‌خواهد بیاید ببیند اسلام چه بگوید از همان اول با یک چهره وحشتناک غیر منطقی نامعقول روبرو بشود که از همان اول سریع برگردد، جلوتر نیاید که ببیند، فاصله کم نشود این کار را این‌ها کردند. عملاً به شکل یک دیو اهریمنی، رسانه یک دیو اهریمنی شد که تصاویری بسازیم که هم علت و هم معلول هر اتفاقی را خودمان تعریف کنیم یعنی از این به بعد پدیده‌ها یک علت حقیقی و معلول حقیقی بیرون دارند با آن کاری نداریم یک علت و معلول رسانه‌ای دارند آن دست ماست که بگوییم علت این پدیده چه بود و معلول آن چه خواهد بود؟ با بیرون کاری نداریم و کاری کنیم رابطه مخاطب ما با واقعیت و با بیرون قطع بشود و همه چیز را از فیلتر ما ببیند و بشنود. از این به بعد ما علت و معلول‌ها را برای آن‌ها تعریف کنیم.

در حوزه شرق‌شناسی نو، این مسئله بازنمایی تصویر اسلام در غرب به جای خود اسلام، تصویر غربی اسلام به جای خود اسلام یک مسئله بسیار عادی شده و امروز هم در خود غرب کسانی دارند از آن انتقاد می‌کنند. در شرق‌شناسی کلاسیک می‌گفتند شرق در برابر غرب، بعد از سقوط کمونیزم و قضایای بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی، اسلام در برابر غرب قرار می‌گیرد و بعضی‌ها معتقدند که این شدیدترین حمله به تمدن اسلامی از دوران قرون وسطا تا الآن بوده است چون هیچ وقت مثل الآن نمی‌توانستند در خانه تک تک مسلمانان بیایند و در خانه تک تک مردم دنیا بروند و رابطه آن‌ها را با واقعیت قطع بکنند و بگویند همه چیز را از زبان من بشنو! داستان این است! هیچ وقت این طور نبوده است.

آن وقت امروز در این عرصه، هر کدام شما یک لشکر توپخانه می‌توانید باشید. یک تانک هستید. هر کدام می‌توانید امروز بخشی از این آرایش سازمان یافته این انرژی عظیم اطلاعاتی که فوران کرده و دارد توسط آن‌ها مهندسی و مدیریت می‌شود این را بهم بزنید. لااقل بین ملت خودتان و نسل خودمان در داخل کشور. اگر توانستید در سطح بین‌المللی. مثل چریک‌هایی در خط مقدم باید عمل کنید. مثل جنگ است که آن طرف تمام دنیا با ارتش‌های منظم می‌آمدند و ما این طرف عملاً‌ باید جنگ پارتیزانی و چریکی می‌کردیم. در عرصه رسانه و فضای مجازی هم فعلاً باید این کار را بکنیم تا بتوانیم یک ارتش منظم جهانی تشکیل بدهیم. فعلاً شماها و امثال شما باید چریکی عمل کنید یک نفری، پنج نفری به خط بزنید. یک اسطوره‌ای از اساطیری که دشمنان اسلام و مسلمین و مستضعفین عالم در عرصه فضای مجازی ساخته‌اند یکی از این اسطوره‌ها را حداقل بشکنید. هزارتا مخاطب را در سطح شهرتان، کشورتان، محله‌تان، و اگر می‌توانید خارج و در سطح جهان، یک لشکری را بیدار و آگاه کنید. این افشاگری‌ها و گفتن‌ها اثر دارد و کسی فکر نکند بی‌اثر است. هم ثواب دارد، پاداش الهی دارد،‌ هم اثر دارد.

در جنگ صفین هم امیرالمؤمنین(ع) آمدند دیدند دوتا از سربازان مجاهدشان ایستادند دارند به طرف سپاه دشمن فحش می‌دهند و حواله می‌دهند! امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند دارید چه کار می‌کنید؟ گفتند آقا به ما فحش دادند ما هم داریم جواب‌شان را می‌دهیم. حضرت امیر(ع) فرمودند: «إنّی لااحب أن تکون سبّابین» من دوست ندارم شماها فحاش باشید. گفتند خب آقا آن‌ها فحش می‌دهند ما بایستیم نگاه کنیم؟ فرمودند نه، شما افشاء کنید، شفاف کنید. شما ادلّة خودتان را بیان کنید، توضیح دهید که شما چه می‌گویید ما چه می‌گوییم، شما برای چه می‌جنگید ما برای چه می‌جنگیم؟ و توضیح بدهید که ما جنگ نمی‌خواهیم شما دارید جنگ را شروع می‌کنید اولین کشته را ما خواهیم داد، اولین گلوله را ما نمی‌زنیم می‌ایستیم شما اولین تیر را پرتاب کنید. این‌ها را بگویید. بگویید چرا آن‌ها بر باطل هستند و ما بر حق هستیم. بگذارید آن‌ها فحش بدهند. امروز هم در عرصه رسانه همین فرمایش امیرالمؤمنین پیش چشم بگیریم ما فحش نمی‌بینیم ما تهمت نمی‌زنیم ما دروغ نمی‌گوییم ولی حقیقت این صف‌بندی را بیان کنید. همین امثال اینها را اگر توضیح بدهیم خیلی از مخالفینی که در جبهه مخالف ایستادند به شما ملحق می‌شوند. در همین جنگ خوارج نهروان که احمق‌هایی آماده مرگ بودند ولی در صف مقابل حق، مثل بعضی از همین تکفیری‌ها. حضرت امیر(ع) تا لحظه آخر با این‌ها حرف زد. گفتند آقا این‌ها آدم نمی‌شوند این‌ها تصمیم خودشان را گرفته‌اند! فرمود چرا، و سخنرانی‌های حضرت امیر(ع) باعث شد در لحظه آخر چند هزار نفر از این‌ها سلاح‌هایشان را زمین گذاشتند و جبهه را ترک کردند و با علی(ع) نجنگیدند. اگر ما در عرصه رسانه درست کار کنیم چه بسا کسانی که سربازان دشمن هستند به ما ملحق خواهند شد، این‌قدر کار رسانه‌ای مهم است. شما در داخل از طریق سایت، وبلاگ خودت، یک کاری که انجام می‌دهی، یک بازی کامپیوتری برای بچه‌ها درست کنی، یک انیمیشنی درست کنی، یک ویدئو کلیپ قشنگ درست کنی از این طریق که می‌بینی در یک خانواده صددرصد مخالف، جوان و بچه آن مخالف طرفدار شما می‌شود. من این‌قدر از این صحنه‌ها دیدم. در هر صحنه‌ای که هستید ولو دارید یک سایت معمولی، یک وبلاگ را مدیریت می‌کنید بتوانید این را هم از لحاظ محتوا عمیق‌تر و اسلامی‌تر و هم به لحاظ تکنیک، اثرگذارتر، جذاب‌تر و نافذتر کنید و هم به لحاظ کمیّت، گسترده‌تر و به لحاظ کیفیت آموزش دیده‌تر کنید، خودتان را گسترش بدهید انشاءالله سال دیگر این موقع مخاطبان شما ده برابر شده باشند. لازم هم نیست هرچه که به ذهن خودتان می‌رسد وارد آن بکنید. در کنار آن، شما مفاد و مطالب اسلامی را از متفکرانی که آثار و کتاب‌های آن‌ها هست استخراج کنید به زبان اینترنتی، چون یک ترجمه‌ای می‌خواهد، هرچه که در کتاب است عیناً نمی‌تواند بیاید، بعضی از کتاب‌ها می‌شود ولی بعضی‌ها نمی‌شود. به زبان مخاطب جوان خودتان با سلیقه خودش، ترجمه کنید ما یک حلقه وصلی کم داریم، حلقه مفقوده داریم که این مفاد غنی معارف اسلامی و معارف انقلاب را به زبان مخاطبی که همه چیزش ساندویچی و لحظه‌ای و تصویری است تبدیل کند. حوصله 100 صفحه – 200 صفحه ندارد دلش می‌خواهد در قالب 5تا لطیفه، 5تا تصویر، 5تا ویدئو کلیپ کوتاه آن‌ها را ببیند. آن‌ها را به این‌ها تبدیل کنید. بخشی از حرف‌هایی را اگر برای مخاطب مناسب می‌دانید در تیکه‌های 5 دقیقه‌ای و 10 دقیقه‌ای این‌ها را دربیاورید به شکل ویدئوکلیپ یا چیز دیگری تبدیل کنید. این صوت را، این حرف را، این مطلب را، در اختیار بگذارید. در حوزه موسیقی، در حوزه فیلم، در حوزه انیمیشن ما یکی از عرصه‌های مهم را، عرض کردم آن جمله را به شما که رئیس رژیم صهیونیستی بنگاه انیمیشن مثل والت‌دیسنی را می‌رود که خود صهیونیست‌ها در والت دیسنی حضور دارند یک آهنگ‌سازی به نام "پاز" دارد که می‌گوید در والت دیسنی به ما گفته‌اند که در آهنگ‌هایی که می‌سازید هیچ اشاره‌ای به مفهوم خدا، دین، اخلاق و مذهب نباید داشته باشد فقط سرگرمی! ولی خودش می‌گوید در بعضی از موزیک‌هایی که در کارتن‌ها می‌گذاشتند و مضامینی که می‌آوردند کاملاً هم ایدئولوژیک بود، هم سیاسی بود هم گاهی یهودی بود ولی به ما می‌گفتند که این کار را نباید بکنید ولی خودشان از آن طرف خط قرمز نداشتند ما خط قرمز داریم. "شیمون‌پرز" به او می‌گوید انیمیشن بزرگترین کودکستان و دبستان تاریخ بشر است که پای هر فیلم آن، هر کلاس آن یک میلیارد، دو میلیارد بچه از شرق تا غرب عالم می‌نشینند نگاه می‌کنند. در این عرصه‌ها باید وارد بشوید اول چریکی و پارتیزانی است، زحمت آن زیاد است ولی این متن‌ها را خواندم که بدانید بچه‌های ما با چه روحیه‌ای هستند؟ شما باید با همین روحیه، در همین عرصه مجازی، یک مدتی عیبی ندارد همین‌طور بزن به راهکار او، او علیه این، از این کارها می‌کنید کم‌کم باید یاد بگیرید. کم‌کم باید طوری بروید که فرمانده یک گردان در این عرصه بشوید. یک گردان عملیاتی خط‌شکن مجازی را در سطح کشور، داخل و خارج رهبری کردن. کم‌کم باید بروید ارتباط با جوانان مسلمان در سطح جهان، جوانان عرب، کشورهای عربی، کشورهایی که بیداری اسلامی بود، جوانان مسلمانی که در اروپا و در آمریکا این‌قدر بچه‌ها – گاهی برایم جالب بود – به بعضی از این کشورهای اروپایی و آمریکایی رفتم، کل فامیل طرف ضدانقلاب است، ساواکی، سلطنت‌طلب، منافق، کمونیست بودند بعد یک مرتبه یک بچه‌ای که آن‌جا لابلای این‌ها بزرگ شده، رفتم توی اتاق او می‌بینم عکس امام، عکس شهدا، عکس آقا، عکس شهید همت، شهید چمران، از این پیشانی‌بندهای قرمز روی در و دیوارش، واقعاً آدم تعجب می‌کرد گفتم چطوری این را در این خانه تحمل می‌کنند! یک نسلی حتی از وسط لجن درست شده در همین آمریکا، اروپا، غرب و شرق، من این‌ها را دیدم که از خود شماها حزب‌اللهی‌تر هستند. پدر و مادرش سلطنت‌طلب، ساواکی، مجاهد خلق، کمونیست هستند زمان جنگ هم همین‌طوری بود. یکی از بچه‌هایی که پدر و مادرش محترم هستند، پدر و مادرش پزشک بودند کل خانواده این‌ها یا ساواکی، یا کمونیست،‌ فدایی، توده‌ای، همه‌شان عجیب و غریب بودند این را از بچگی قبل از انقلاب به انگلیس فرستاده بودند آن‌جا در کالج‌های انگلیس درس خواند بزرگ شد، از وسط این خانواده که همه آن‌ها آنطرفی بودند این بچه یک مرتبه جنگ شروع شد به ایران آمد و دیگر برنگشت. یک سال و نیم بعد دیدیم این‌قدر ریش گذاشته و در جبهه دارد در خط مقدم می‌جنگد! باور کنید ریش‌های بلند که ما گفتیم این همه ریش را از کجا آوردی؟ و بعد چون کل خانواده این‌ها ضد انقلاب بودند یعنی یک برادرش فدایی خلق بود، خواهرش فلان، پدرش توده‌ای بود، عمه‌اش ساواکی بود، همه‌شان این‌طوری بودند در این خانواده که خانه پدر و مادرش نمی‌رفت به خانه مادربزرگش می‌رفت می‌گفت برای این که پدر و مادرم نماز نمی‌خوانند نجس و پاکی هم نمی‌فهمند خانه مادربزرگش زندگی می‌کرد. یعنی این که قرآن می‌فرماید: «یُخرج الحیّ من المیّت» این‌طوری است. عکس آن هم هست «یُخرجُ المیّت من الحیّ» از یک محیط‌ها و خانواده‌هایی که همه‌اش علم و فداکاری است یک مرتبه یک لجنی، یک کرمی بیرون می‌آید! همه این‌ها هست. ما آن زمان دیدیم که این بچه رفت طلبگی خواند، حوزه به او شک داشتند که چطور می‌شود یک کسی از انگلیس از یک چنین خانواده‌ای آمده این‌طوری شده تا آخر هم به چشم شک به او نگاه کردند در خیابان‌ها نگهبانی می‌داد آن‌جا هم کم‌کم به او شک کردند که نکند یک طرحی دارد! این هم طفلک می‌فهمید این‌قدر پاک و بااخلاص بود قهر نمی‌کرد باز می‌آمد. هرجا که با او برخورد می‌کردند هیچی نمی‌گفت باز یک جای دیگر برای خدمت می‌رفت. خودش را نشان می‌داد و فرمانده گروهان شده بود یکی از دوستان – که هر دویشان هم شهید شدند- رفته بود پیش حفاظت لشکر، گفته بود که این کیست فرمانده گروهان گذاشتید کل خانواده این، همه‌شان ضد انقلاب است شاید این جاسوس است! آمدند از فرماندهی گروهان هم او را برداشتند. ایشان بسیجی ساده بود باز هم هیچی نگفت، که وقتی عملیات تمام شد برگشت، در عملیات، فرمانده لشکر می‌آید می‌گوید فلان جا کمین گذاشتند ما دوتا نیروی گشتی گذاشتیم برنگشتند داوطلب می‌خواهیم که بروند ببینند چه شده، ممکن است برنگردید. ایشان اولین نفر بلند شد گفت من می‌روم. و رفت و برنگشت شهید شد، مفقود شد، بعدها جنازه‌اش را آوردند. عملیات تمام شد آمد، دیدم آمد خیلی ناراحت و گریه می‌کرد. گفتم چه شده؟ گفت فهمیدی این شهید شده، من چقدر اذیتش کردم. گفتم برای چی؟ گفت فرمانده گروهان بود رفتم او را لو دادم گفتم این‌ها نفوذی هستند او برداشتند آمد جلو من را دید ولی اصلاً به روی من نیاورد چون او فهمید که من رفتم علیه او گزارش دادم تا من را دید گفت شما این‌جا هستید خیلی گرم با من روبوسی کرد بعد دیدم عین یک بسیجی ساده رفت توی گروهان و تا داوطلب هم خواستند بلند شد رفت و حالا شهید شده، مفقود شده، من الآن احساس می‌کنم که نکند ما راجع به این اشتباه کردیم؟ گفتم تازه حالا شک کردی که اشتباه کردی؟ رفته شهید شده باز تو هنوز شک داری؟!

می‌خواهم بگویم یک چنین کسانی مثل این، از داخل چنین محیط‌هایی همین الآن هستند این فضای مجازی درست‌ترین حرف‌ها و مزخرف‌ترین حرف‌ها، فهمیده‌ترین آدم‌ها و نفهمیده‌ترین آدم‌ها، همه با هم قاطی پاتی است! مهمترین مسائل، بی‌اهمیت‌ترین مسائل همه در یک عرض شده است. این درست است ولی یک خوبی‌هایی هم دارد. خیلی از این کاست‌ها، طبقه‌بندی‌های آهنین باطل هم دارد فرو می‌ریزد. یعنی درست است که رده‌بندی حقایق بهم ریخته است، اما رده‌بندی باطل هم بهم ریخته است. شما یک مرتبه می‌توانید در عمق پشت جبهه آن‌ها شیرجه بروید و با خودت هزاران نیروی خوب عالی را برگردانی. این‌قدر بچه‌های خوب در دنیا می‌بینم که اصلاً باور نمی‌کنید که از یک چنین محیطی و یک چنین کشوری، یک چنین خانواده‌ای بیرون آمده، ایرانی و غیر ایرانی. مسلمان و غیر مسلمان. در سوئد یک پسر جوان که تازه موی صورتش درآمده بود گفت پدرم سوئدی و پروتستان است و مادرم ایتالیایی و کاتولیک است خودم مسلمان و شیعه هستم! گفتم تو چطوری مسلمان شدی؟ گفت از طریق اینترنت و ارتباطات. یک چیزهایی در خانه و در رسانه به من می‌گفتند و یک تصور دیگری از اسلام داشتم و از این طریق اولین بار آشنا شدم و دیدم اصلاً این چیزهایی نیست که این‌ها می‌گویند. می‌خواهم بگویم این‌ها فرصت‌های این فضای مجازی است و بعد از این طریق من دوستانی پیدا کردم و با آن‌ها مرتبط شدم و سؤالاتی پرسیدم و به سرعت من توانستم تصمیم عقلانی بگیرم و آگاهانه انتخاب کنم. حرف او این بود که من یک سؤالی راجع به عدل الهی دارم، من الآن مسلمان و شیعه شدم شانس بود؟ اتفاقی بود؟ پسرعمه‌ام، دختر خاله‌ام، همه هم بچه‌های خوبی هستند من آن‌ها را می‌شناسم چون از کوچکی با هم بزرگ شدیم خب آن‌ها چی؟ گفتم که اولاً اگر شانس است که در اختیار همه هست. ثانیاً که این چه شانسی است که اگر قرار بود کسی آخر صف برای مسلمان شدن و انقلابی بشود – یکسره هم از این چفیه‌ها روی گردانش می‌انداخت ما نمی‌انداختیم ولی او چفیه روی گردانش می‌انداخت – گفتم اگر قرار بود تو مسلمان و انقلابی بشوی تو آخر صف بودی چطوری شده که اول صف آمدی؟ خیلی هم این‌طوری نیست که اتفاقی و شانسی باشد، ضمن این که این فرصت برای دیگران هم هست.

من عرضم را جمع‌بندی و ختم کنم. فقط مهارت شکل دادن به افکار عمومی و نحوه غیر ملموس یا حتی ملموس ولی به نحو لطیف، یعنی ممکن است مخاطب‌تان بفهمد که شما دارید روی ذهن او کار می‌کنید ولی طوری باشد که بگوید عیب ندارد شما روی ذهن من کار کن من بدم نمی‌آید. منطقی هستی،‌ مؤدب هستی عیب ندارد. این‌هایی که می‌نشینند بعضی از فیلم‌های مبتذل را نگاه می‌کنند مگر نمی‌فهمد که این‌ها دارند روی اخلاق و ذهنش کار می‌کنند؟ می‌فهمد ولی خوشش می‌آید می‌گوید عیب ندارد کار کن! می‌گوید حتی می‌شود شما غیر ملموس یا اگر ملموس است به نحوی که طرف بگوید من می‌فهمم که تو داری من را هدایت می‌کنی ولی عیبی ندارد هدایت کن، هم منطقی هستی، هم مؤدب و اخلاقی هستی، هم حرف‌هایت حساب است عیبی ندارد هدایتم کن. اگر بتوانیم به این شیوه عمل کنیم، آن وقت اگر به شما بگویند آقا شما ایدئولوژیک هستید! بگو بله بنده ایدئولوژیک هستم. جنابعالی هم ایدئولوژیک هستی منتهی تو ایدئولوژیک شرمنده هستی من ایدئولوژیک صادق هستم. ما مکتب داریم، ما مکتبی هستم اصلاً کسی که فکر می‌کند مکتبی بودن یعنی علمی نبودن، این تصور غلط است. کدام مکتب؟ مکتبی که تعصب است غیر منصفانه و غیر علمی است اما مکتبی که مبنای آن بر علم و عقل و انصاف است مبنای دیدگاه اسلامی این است وقتی مکتبی شد عقلانی هست یعنی منصفانه هم هست یعنی اخلاقی هم هست نه این که مکتبی و ایدئولوژی بودن یک چیزی در نقطه مقابل منصفانه و اخلاقی و منطقی بودن است آن‌ها دارند در یک هزار توی امپراطوری که ساختند فعالیت‌های مجازی را هدایت می‌کنند و به نحوی هم هدایت می‌کنند که ادعا می‌کنند ما بی‌طرف هستیم ما منصف هستیم ما علمی داریم برخورد می‌کنیم. مثلاً فرق BBC با شبکه اسرائیل و آمریکا یک فرقش این است که هوشمندانه‌تر کلاه برمی‌دارد و دروغ می‌گوید یعنی از یک قضیه سه‌تا راست می‌گوید، یک اعتراف هم به حقانیت طرف مقابل می‌کند ولی نهایتاً جمع‌بندی، جمع جبری به نفعش هست! فرق می‌کند با آن. مثلاً من یادم هست رادیو اسرائیل زمان جنگ در جبهه ما رادیو عراق و رادیو اسرائیل را گوش می‌کردیم. رادیو عراق که دیوانه بود. رادیو اسرائیل رسماً فحش می‌داد. رادیو یک کمی ملایم‌تر بود ولی کاملاً معلوم بود. BBC از همان موقع حرامزاده بود و عملیات که می‌شد دوتا راست می‌گفت ولی بعد با دوتا دروغ دیگر و تفسیری که از قضیه می‌داد تهش احساس می‌کردی که این که همه‌اش به ضرر ما شد! این چطوری راست گفت که همه‌اش به ضرر ما شد؟ ظاهرش را در عرصه رسانه، ارتباطات، اینترنت، روزنامه‌نگاری، باید علمی باشد، ایدئولوژیک نباشد و... خب تو که خودت داری عیناً همین کار را می‌کنی. ما هم این کار را می‌کنیم منتهی با مبانی درست و روش درست و هدف درست، اما ما تحریف و دروغ نمی‌گوییم. می‌توانید بگویید که در این جلسه اتفاق نیفتاد الا آنچه من می‌گویم! خب این دروغ است. اما می‌توانی بگویی خبرنگار ما از این جلسه این گزارش را داده است و آن گزارش این است که در این جلسه این اتفاقات افتاد. نه این که همه اتفاقاتی که افتاده این بوده،‌ نه. ما چنین ادعایی نمی‌کنیم آن دروغ می‌شود ولی در این جلسه در این بخش این اتفاقات افتاد و ما روی این بخش توجه کردیم و می‌خواهیم از این نتیجه بگیریم. تحریف هم نکنیم. پس می‌شود بدون خیانت و دروغ شکل داد. کمپانی‌هایی که الآن دارند مدیریت می‌کنند اسم کمپانی‌ها را آورند کمپانی لاریب‌پیچ و صاحبان گوگل و رئیس‌های آن سرگین‌برین، 4-5تا اسم که می‌آورند همه‌شان صهیونیست‌ها و یهودی آمریکایی سرمایه‌دار هستند یعنی همه این‌ها سرمایه‌داران یهودی آمریکایی هستند. یهودی هم که می‌گویم نه به عنوان مذهب، یعنی صهیونیست. و همه‌شان یا مستقیم یا غیر مستقیم با رژیم صهیونیستی ارتباط دارند. شبکه‌ها هم همین‌طور. همین وایبر را آن روز خواندم که مؤسس آن دوتا افسر اطلاعاتی ارتش اسرائیل هستند. مرکز ظاهری و رسمی آن در قبرس است و مرکز واقعی آن در رژیم صهیونیستی اسرائیل است. البته معنی‌اش این نیست که پس ما از وایبر استفاده نکنیم. نه. آن بحث دیگری است من نمی‌خواهم بگویم حلال و حرام و استفاده بکن یا نکن، این‌هایی که این‌ها را درست کردند برای رضای خدا و برای خدمت به خلق و خدمت به علم و نشر آگاهی‌ها نیست. این‌ها بازی است باید ببینید چه سودی می‌برد که این سرمایه‌گذاری را می‌کند؟ مثلاً چرا حاضر می‌شود که یک مرتبه به چند صد میلیون نفر در دنیا خدمات مجانی بدهد. خب این مجانی بودن و فوری بودن آن خیلی کمک است. خیلی از خانواده‌های ماها و دوستان و آشنایان را می‌بینید با همین شبکه‌های اجتماعی با هم تماس می‌گیرند، من در فامیل‌ها این را دیدم که ما امروز این را ناهار درست کردیم شما چی ناهار درست کردید عکس ناهارشان را برای همدیگر می‌اندازند یا مهمانی رفتید و... همین حرف‌هایی که آدم‌ها برای هم می‌زنند مجانی و سریع و مصور، صوتی و تصویری. خب این خدمت مجانی و ارزان دارد می‌شود برای همین هم مخاطب پیدا می‌کند. این که چرا مردم استفاده می‌کنند خب روشن است چرا. اما سؤال این است آن چرا این سرویس مجانی را می‌دهد؟ جواب این سؤال را باید پیدا کرد. صهیونیست‌ها که یک قرون سرمایه‌گذاری نمی‌کنند مگر این که صدتومان بردارند او چرا می‌آید یک خدمات مجانی می‌دهد؟ من اصلاً از این طرف سؤال ندارم که چرا استفاده می‌کنید؟ خب برای این که یک امکانی هست که مجانی هم هست چرا استفاده نکنند. آقا استفاده بد می‌کنند، این را بدانید این‌هایی که – من نمی‌خواهم از این یک نتیجه لیبرالی بگیرم ولی به این قضیه توجه داشته باشید – مرحوم "فیض کاشانی" یک تعبیری دارد در «مهجه‌البیضاء» که کتاب اخلاقی است، آن کتاب را شما ببینید که ناظر به «احیاءالعلوم» "غزالی" است و یک تفسیر و گزینش شیعی از آن است. یک بحثی که آن‌جا به نظرم هم غزالی این را می‌گوید و هم فیض، راجع به موسیقی است می‌گوید که موسیقی کار اضافی‌ای روی مخاطب نمی‌کند برای همین هم شرع یک حکم مطلق در مورد کل موسیقی‌ها نداده است. موسیقی می‌آید واقعیت روحی و شخصیتی طرف را فعال می‌کند و شور می‌دهد. هرچه که تو هستی آن را بالفعل و فعال می‌کند. بعد مثال می‌زند و می‌گوید اگر شما یک ظرف گلاب داشته باشید این را با یک قاشقی هم بزنید بوی گلاب برمی‌خیزد اگر توی فاضلاب باشید یک چوبی بردارید آن را هم بزنید بوی گند بلند می‌شود می‌گوید موسیقی همین چوب است. آن شخصیت آدم‌ها یا فاضلاب است یا گلاب است. سراغ یک موسیقی برای یکی آرامش و روح حماسی و آرامش اعصاب می‌دهد البته این عرفان نیست بعضی‌ها آرامش اعصاب را با عرفان اشتباه می‌گیرند و می‌گویند موسیقی راهی به سوی خدا و عرفان است. اصلاً موسیقی به این معنا ربطی به عرفان اسلامی ندارد. اگر موسیقی حتی موسیقی حلال خوب نقش مؤثری در عرفان داشت ما باید یک آیه یا حدیث توصیه به موسیقی می‌داشتیم. هیچ توصیه‌ای ما در قرآن و سنت نداریم که بعضی موسیقی‌ها هم برای ارتقاء روح عرفانی شما مؤثر است. پس این ربطی به عرفان ندارد اما آرامش اعصاب و تحریک روحیات و انرژی‌های مثبت یا منفی در انسان‌ها هست. به همین دلیل هم بعضی از موسیقی‌ها حلال است و بعضی‌ها حرام است. و اولین بزرگترین موسیقدانان تاریخ اسلام را بدانید حکمای اخلاقی، ریاضیدانان،‌ اطباء، مفسران، همه با هم بوده است. مثلاً اولین نظریه‌پردازی‌های برجسته موسیقی را ابن‌سینا دارد، فارابی دارد این‌ها بزرگان معارف اسلامی هستند. این‌ها اولین و بزرگترین نظریه‌پردازان موسیقی هستند بعضی از گام‌های موسیقی غربی حتی ابتکار فارابی است آنچه که امروز به آن موزیک غربی می‌گویند، بعضی از گام‌ها و نت‌های موسیقی‌اش ابداع فارابی است. بنابراین یک نگاه ریاضی، اخلاقی، حِکمی به موسیقی است یک نگاهی که به شهوت است. موسیقی‌هایی داریم که شهوت کنترل نشده را آزاد می‌کند! موسیقی خشم و خشونت را ترویج می‌کند. موسیقی‌ای داریم که رخوت و سستی می‌آورد. موسیقی‌ای داریم که وقتی زیاد گوش کنید تا حد خودکشی مأیوس‌تان می‌کند. موسیقی هم داریم حماسی. موسیقی هم داریم که به تو آرامش اعصاب می‌دهد. موسیقی هم داریم که تو را به فکر فرو می‌برد یک حزن و غم و متعالی در تو ایجاد می‌کند یا شادی نشاط‌بخشی ایجاد می‌کند. خب موسیقی آثاری دارد و بسته به آثار آن و بسته به محتوای ترانه و شعری که می‌خوانی به حلال و حرام تقسیم می‌شود. و ما موسیقی‌هایی داریم که برای یکی حلال است و برای یکی حرام است چون آثار این‌ها در شخصیت آن‌ها فرق می‌کند. موسیقی‌هایی داریم برای همه حلال، برای همه حرام، داریم برای بعضی حلال و بعضی حرام. بعضی‌ها هم می‌گویند کل موسیقی حرام است به این دلیل که استنباط شرعی هم می‌کنند بعضی‌ها هم این‌طوری فتوا دادند گرچه کم هستند ولی این‌طوری فتوا دادند که کل این‌ها حرام است و شنیدن آن مضرّ است. در حوزه حکمت، و امروز هم در حوزه روانشناسی و قبلاً هم در حوزه حکمت اخلاقی می‌گفتند حتی موسیقی حلال این‌ها که زیاد گوش می‌کنند کم‌کم معتاد می‌شوند موسیقی دو- سه‌تا اثر مخرّب شخصیتی دارد یکی این که اراده را در فرد ضعیف می‌کند. این‌هایی که خیلی موزیک گوش می‌کنند معمولاً آدم‌های بی‌اراده و سستی هستند.

یکی از حضار: این نظر امام است درست است؟

جواب استاد: این که دارم عرض می‌کنم نظر خیلی از حکمای اخلاقی از قبل است که مطرح کردند. یعنی هم اعتیادآور است. هم وقتی که به آن معتاد می‌شوید قدرت تصمیم‌گیری شجاعت روحی را از دست می‌دهید. رمانتیک می‌شوید. این‌هایی که خیلی موزیک گوش می‌کنند کم‌کم احساس می‌کنند این‌جا هستند شاید هم نیستند! از در باید رد بشوم شاید از دیوار هم بشود امتحان کنیم! این کارها می‌شود! ولی معنی‌اش این نیست که کل موسیقی‌ها حرام است. امام کل موسیقی‌ها را حرام نکرده است. نمی‌خواهم وارد بحث بشوم. به این دلیل داشتم می‌گفتم که مرحوم فیض و غزالی می‌گویند موسیقی با شخصیت آدم‌ها همان کاری را می‌کند که خودشان هستند. یک چیز اضافه‌ای وارد شخصیت آن‌ها نمی‌کند بلکه باطن‌شان را نشان می‌دهد. من می‌خواستم بگویم در اینترنت هم این فضاهای مجازی هم یک مقدار همین‌طور است. ببینید الآن شما اینترنت بدون فیلتر بگذار، هرکسی یک جاهایی می‌رود. بعضی‌ها فیلتر هم نباشد یک جاهایی نمی‌روند. بعضی‌ها فیلتر هم باشد سعی می‌کنند آن جاها بروند. لذا این که کسی بگوید چون اینترنت آمد همه فاسد شدند! مثل این که قبلاً وقتی سینما آمد همه فلان... نه به این اطلاق نیست. یعنی ما موارد زیادی داریم، همین‌طور وقتی ابزار گناه می‌آید، مگر زمان شاه در هر شهری هم فاحشه‌خانه بود و هم مشروب‌فروشی بود. شما نمی‌توانید بگویید پس همه جا هم فاحشه‌خانه و هم مشروب‌فروشی بگذارید کسی که اهل مسجد است برود مسجد و کسی که اهل فحشا است برود فحشا بکند. این را نمی‌گوییم. چون یک بخشی از جامعه هستند که به آن‌ها قشر خاکستری بلاتکلیف می‌گویند این‌ها از طریق همین ابزار و رسانه‌ها و دعوت‌های مختلف تغییر می‌کنند شخصیت ندارد. تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این‌ها برای این‌ها صدمه دارد ولی برای آن دوتا قطبی که شخصیت دارند یا شخصیت مثبت یا منفی، وجود اینترنت و سینما و مسجد و فاحشه‌خانه تأثیری تقریباً روی آن‌ها ندارد لذا شما بچه مسلمان‌هایی می‌بینید که از این‌جا می‌روند در فاسدترین نقاط جهان، نه این که آلوده نمی‌شوند اتفاقاً متدین‌تر از این‌جا هستند. من این‌ها را دیدم. من دیدم که طرف این‌جا نماز اول وقت‌خوان نبوده، مثلاً‌ در آمریکا به خانه‌اش رفتیم دیدیم این شده یک آدم نماز اول وقت خوان و اهل مستحبات. آدم هم دیدیم که این‌جا هیئتی و سینه‌زن است – این‌هایی که می‌گویم واقعاً دیدم- یک وقتی یک سمیناری در انگلیس در لندن بود یکی از بچه‌ها را گفتند ایشان از بچه‌های هیئتی است این‌هایی که پای هیئت‌های حرفه‌ای هستند که وقتی آن نوحه‌خوان یک چیزی می‌خواند این یک هی‌هی می‌کشد همین‌طور الکی! هنوز آن شروع نکرده! بازارگرم‌کن هستند. دیدید بعضی‌ها واقعاً گریه می‌کنند بعضی‌ها ادا و اصول درمی‌آورند. این از آن ادا و اصولی‌هایش بود که مداح هنوز شروع نکرده یک مرتبه یک شیهه‌ای می‌کشید که تمام آن جلسه به حال معنوی فرو برود! این آدم این‌جوری آن‌جا گفتند در یکی از خیابان‌های لندن با 3- 4تا از این بچه‌های انجمن اسلامی دانشگاه که بودند نمی‌شد گناه کرد چون آن‌ها هم بودند. این‌ها آمدند گفتند این میدان این‌جا، این خیابان را ببین ایرانی‌ها اغلب این‌جا می‌آیند و داخل می‌روند! ما توفیق نشد داخل برویم از همین بیرون نگاه کردیم! یکی آن‌جا گفت این، تهران یکی از آن سروصدا کن‌های حرفه‌ای بود. گفت این هر یکشنبه دم این فاحشه‌خانه‌هاست و چون پول ندارد می‌ایستد آن فاحشه‌های ارزان بیایند. این‌طور آدم‌ها را ما دیدیم که زن و بچه در ایران دارد زن و بچه‌اش را ول کرده، آن‌جا رفته، به حساب به عنوان تجارت، نصف بیشتر وقتش را از این کارها می‌کند. آدم هم دیدیم که به شما گفتم از چه خانواده‌ای آمد دومن ریش گذاشته از همه جا بیرونش می‌کنند تا شهادت رفت، به رفیق‌مان گفتم به نظرم شهرام دارد می‌گوید که شهید شدن دیگر صلاحیت نمی‌خواهد! این‌جا نمی‌توانید من را اخراج کنید و بگویید شهید هم نباید بشوی. یا این آدمی که این‌جا خیلی مقید به نماز اول وقت نبود دیدم این آدم در آمریکا نماز اول وقت می‌خواند.

بنابراین دوتا تیپ اقلیت داریم این‌ها اینترنت باشد یا نباشد، فیلتر باشد یا نباشد، فاحشه‌خانه باشد، مسجد باشد، این‌ها تصمیم‌شان را گرفته‌اند. اما یک بخش مهمی که در جامعه اکثریت هستند این‌ها واقعاً تابع جو هستند در زمان جنگ هم این تیپ‌ها بوده و همین آدم در جبهه نمازشب خوان بوده است. ما فرمانده گردان داشتیم که موجی شده بود آدمی که واقعاً باید صد بار شهید می‌شد. وقتی که آدم موجی می‌شود کنترلش دست خودش نیست باطنش را بیرون می‌ریزد. ما مجروح بودیم در بیمارستان ایشان تخت بغل ما بود. این‌قدر قشنگ ترانه‌های زمان شاه که ما بچه بودیم می‌خواندند، همه آن‌ها را حفظ بود و می‌خواند! خودش هم اصلاً چیز نبود. خب این آدم آن بوده این شده.

عرضم را با این ختم کن، گفت کمیته‌ای و نهی از منکری‌ها توی یک خانه ریختند دختر و پسرها را گرفتند، بعد مأمور دید یک عکسی روی دیوار است گفت اقلاً از این شهید خجالت بکشید این کارها را نکنید!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha